یادداشتی دربارۀ آزمون مرحلۀ نخست المپیاد ادبی ۱۳۹۸
دورۀ سی و سوم
آزمون مرحلۀ اوّل المپیاد ادبی به پایان رسید و باید پیش از هر چیز خسته نباشید گفت به تمام دانشآموزانی که در این مدت زحمت کشیدند و منابع نسبتاً زیاد این مرحله را مطالعه کردند. همچنین باید خسته نباشیدی نثار اعضای محترم کمیتۀ المپیاد ادبی کرد که زحمت طرّاحی این آزمون را کشیدند. در این نوشته تلاش خواهم کرد تا تحلیلی به اختصار از این آزمون ارائه دهم و جنبههای مختلف آن را مورد ارزیابی قرار دهم.
نخستین نکتهای که توجّه من را در این آزمون جلب کرد زمان نسبتاً زیاد آن در مقایسه با سالهای گذشته بود. آزمون المپیاد ادبی، دست کم در دهۀ گذشته، با ۱۰۰ سوال و ۱۱۰ دقیقه زمان برگزار میشد. سال گذشته با تغییراتی که در کمیتۀ المپیاد ادبی رخ داد زمان این آزمون به ۱۲۰ دقیقه افزایش پیدا کرد. امسال برای ۱۰۰ پرسشی که در آزمون آمده بود، ۱۵۰ دقیقه زمان لحاظ شد تا به طور متوسط برای هر سوال ۹۰ ثانیه وقت در نظر گرفته شده باشد. همین نکته حکایت از آن دارد که طرّاحان آزمون، پرسشها را سختتر از سال پیش طرح کردهاند و زمان بیشتری به پاسخگویی نیاز بوده است. البتّه میتوان به این هم فکر کرد که طرّاحان گمان برده باشند زمان ۱۲۰ دقیقهای سال پیش کم بوده، ولی با مراجعه به سوالات، شکی بر اهل فن باقی نمیماند که این آزمون از چند جهت با سالهای پیش متفاوت بوده است. دربارۀ این تفاوتها در ادامه خواهم گفت.
پیش از آنکه وارد ارزیابی خود آزمون شوم باید بگویم که یک نکتۀ دیگر هم نسبت به سالهای پیش متفاوت بود و آن حجم بالای منابع غیر درسی در این مرحله بود. اگر چه هر ساله گرایشی به افزایش تعداد منابع غیر درسی دیده شده است، امسال این تمایل بیش از پیش شد. به اعتقاد راقم این سطور، این حجم برای مرحلۀ نخست ابداً مناسب نبود و باید سبب سطحی خوانده شدن برخی از منابع شده باشد. وانگهی، تعداد دانشآموزان کمی باید توانسته باشند تمام این منابع را خوانده باشند تا چه رسد به اینکه کیفیت این خواندن چگونه بوده باشد. این مسئله را من برای المپیاد ادبی بد میدانم، چرا که ممکن است باعث گریز دلبستگان مردّد آن شود. در شرایطی که نفسِ برای المپیاد درس خواندن به چالشی تبدیل شده و دانشآموزان بیم آن را دارند که با تمرکز بر روی آن از دروس اصلی خود و بخصوص کنکور مغفول واقع شوند، بالا رفتن حجم منابع غیر درسی این تردید را مضاعف خواهد کرد. به هر روی، کمیتۀ المپیاد ادبی لابد سیاست خاصی برای این رویکرد دارد که محترم است، ولی آنچه را من لازم میدانم میگویم، «تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن».
امّا دربارۀ آزمون باید گفت نخستین پرسش آن از قصیدۀ معروف فرّخی طرح شده و این مسئله انحرافی است از روند همیشگی آزمون که بخش ابتدایی به سوالات منابع درسی اختصاص داشته است. آنچه در پرسشهای آزمون میتوان دید، نگاهی نو است. به عبارتی، طرّاحان آزمون تلاش داشتهاند تا آزمون را طوری برگزار کنند که تغییر قابل توجّهی نسبت به روال سالهای پیش داشته باشد. در این رویکرد جدید، دیگر تنها خواندن و دانستن منابع غیر درسی کافی نیست، بلکه دانشآموزان میبایستی اطّلاعات دیگری هم میداشته بوده باشند، تا بر پایۀ آنها به پرسشها پاسخ دهند. همچنین، همانطور که از نحوۀ معرّفی منابع هم میشد حدس زد، تعدادی از سوالات از مقایسۀ متنها و درک دانشآموزان نسبت به اختلافات و شباهتهای آنها بوده است که در نوع خود مناسب بود. حال باید دید که رویکردی که در برخی سوالات بوده مبنی بر لزوم دانستن چندین مطلب دیگر برای پاسخ به پرسشها مناسب است یا خیر. من گمان میبرم که طرّاحان آزمون تلاش دارند کاری کنند تا آنان که در زندگی به سراغ ادبیات رفتهاند و بیشتر با آن آشنا بودهاند در آزمون موفق شوند. این بیشک مسئلۀ مهمی است و شایستۀ احترام. در حقیقت، اگر آزمونی داشته باشیم که در آن دانشآموزان با مطالعات قبلی خود بتوانند به تعدادی از پرسشها پاسخ دهند، توجّه خاصی به آنان کردهایم و سبب شدهایم تا زحمتشان هدر نرود. پرسش اینجاست که آیا این آزمون توانسته چنین غربالی بکند یا نه. از دید من کفّۀ «خیر» برای پاسخ به این پرسش سنگینتر است.
دانشآموزی که تمام درسهای ادبیات فارسی و علوم و فنونش را خوب خوانده باشد و بر اساس همانها به ادبیات علاقهمند شده باشد، میتواند بعدها تبدیل به استعدادی در ادبیات شود. آزمون المپیاد ادبی، دست کم در مرحلۀ نخست آن، جایی است برای کسانی که به ادبیات فارسی علاقه دارند، مطالبی در آن حوزه مطالعه کردهاند، و در درجۀ دوم احتمالاً میخواهند در زمینۀ ادبیات فارسی به طور تخصّصی یا عمومی فعالیتی داشته باشند. با این رویکرد، آزمون فعلی در ارزیابی این دانشآموزان تا حد خوبی ناکام است. سوق دادن دانشآموزان به سمتی که به مطالعه گرایش داشته باشند بسیار نیک و پسندیده است. امّا وقتی حجم منابع غیر درسی اینقدر زیاد است که تعداد کمی از پس دقیق خواندن آن برآمدهاند و بسیاری آن را به پایان نرساندهاند، نمیتوان انتظار داشت که دانشآموزان به سراغ همه چیز بروند. وانگهی، باید پلههای دانش را یکی یکی سپری کرد. برای مثال، دادن سوالی دربارۀ دلیل انتخاب یک ضبط و برتری آن بر دیگری چه وجهی دارد؟ آزمون مرحلۀ اول برای غربال کردن چند صد نفر از میان چند هزار نفر است. آیا باید از آنها انتظار داشت که به شیوۀ تصحیح متن مسلّط باشند؟ این دست سوالات اتفاقاً بادی در غبغب آنان که پذیرفته شدهاند خواهد انداخت که «هان! ما از تصحیح متن و نظریههای ادبی و ادبیات آمریکای لاتین و غیره آگاهیم». بنده آفت این رویکرد را به جان میشناسم و آن را خطری برای المپیاد میدانم.
دفعِ دخلِ مقدَّر: ممکن است ظریفی وارد شود که فلان کس چنین میگوید، چون معلّم المپیاد است و نانش در گرو آن. این آزمون طوری طراحی شده که معلّمان و مؤسسات المپیاد راهی به جایی نبرند. دو پاسخ باید به چنین ظریفی داد. نخست آنکه وقتی نه معلّمان و دانشآموزان راهی به جایی ببرند، نه دانشآموزان بتوانند از پس سوالات بربیایند، یک جای کار میلنگد. دو دیگر آنکه اتفاقاً چنین رویکردی باعث خواهد شد که از سال بعد عدهای به دنبال یادگیری مسائل مختلف بیفتند و کلاسهایی تدارک ببینند که همه چیز را درخود داشته باشند. وانگهی، اگر قرار است نان موسسات و معلمان و برخی از کسانی که برای المپیاد دل میسوزانند آجر شود، چرا باید تاوان آن را دانشآموزان بدهند؟ خلاصه بگویم، این رویکرد از دید من برای المپیاد خطرناک است.
آنچه من از سوالات امسال، دست کم از برخی از آنها، فهمیدم آن بود که طرّاحان آزمون نسبتاً جوان هستند و مایلند شخصیت و هویتی نو به المپیاد ادبی بدهند. در این رویکرد، مسائل متنی و لغوی و دستوری جای خود را به مسائل حرفهای و فنی داده است. طبیعی است که چنین مسائلی برای طرّاحان آزمون جالب باشد، ولی قرار نیست همینها به کار دانشآموز ازهمهجابیخبر بیاید. من ابداً منکر هوشمندی طرّاحی برخی سوالات نمیشوم و شک نیست که طرّاحان هم با همین رویکرد و برای سنجش هوش دانشآموزان و ارزیابی چندین جنبه چنین سوالاتی طرح کردهاند، امّا باید نقش هر آزمون را درست تشخیص داد. تلقّی من از آزمون مرحلۀ اوّل چیزی است که دانشآموزان را نَرَمانَد و باعث دلسردی برخی از آنان نشود. به همین سبب، اینکه حجم بالایی از پرسشهای اطلاعات عمومی از ادبیات جهان و نقد و نظریۀ ادبی بوده برایم پسندیده نیست. راه بهتر معرّفی یکی دو منبع به دانشآموزان بود تا با چنین مفاهیمی آشنا شوند و سپس از آنها بخواهیم مطالب را درک کنند. در این مسئله بخصوص باید توجّه داشت که بخش تاریخ ادبیات جهان که در کتاب تاریخ ادبیات ۱ نظام قدیم بوده، در کتابهای علوم و فنون جایی ندارد. در نتیجه، اگر بتوان واقعبینانهتر به دانشآموزان، دانش آنها و هدف آزمون توجّه کرد، اختصاص تعداد بالایی از سوالات به این مباحث جالب نخواهد بود. سوالات اطلاعات عمومی بهتر بود پراکندگی مناسبتری میداشتند تا جنبههای مختلف سواد دانشآموزان را ارزیابی کنند. از این حیث من آزمون مرحلۀ نخست امسال را «هیجانی» نام میگذارم، به این معنا که طرّاحان از دانستههای خود به وجد آمدهاند و خواستهاند ببینند آنچه را آنان میدانند چه کسان دیگری درک میکنند. بیشک آنچه ما میدانیم با آنچه از دانشآموز کوشایی انتظار میرود بداند متفاوت است. نگاه نخبهمحورانه در المپیاد ادبی، و بخصوص در مرحلۀ اول آن، از دید حقیر پسندیده نیست. ما باید به زحمتی که دانشآموزان میکشند و آنچه میخوانند احترام بگذاریم. لازم است «همه» را در آزمون قرار دهیم و آنانی را که از طریق المپیاد ممکن است به ادبیات دلبسته شوند فراری ندهیم.
با عنایت به «عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو» لازم است بگویم که بنده ابداً منکر سوالات خوب این آزمون و دقت طراحان در توجّه به ظرائف متن و نکتههای آن نمیشوم. اگر چند سال پیش که خامتر بودم این آزمون را میدیدم لابد از آن هیجانزده هم میشدم و تعریف میکردم، ولی امروزه ترجیح میدهم این آزمون را برای دانشآموزان سراسر کشور آزمونی نامناسب بدانم. مرحلۀ دوم و بخصوص دورۀ تابستانه فرصت بهتری برای این دست بدعتها است و بهتر است به روال سنتی آزمون در مرحلۀ نخست بیشتر پایبند بود. امیدوارم این نوشته سبب رنجش کسی از دوستان و استادان بنده نشود. آنچه میدانستم گفتم تا بلکه بابی درگیرد و دربارۀ جوانب مختلف بتوان بحث کرد.
با آرزوی توفیق روزافزون برای دانشآموزان و اعضای کمیتۀ المپیاد ادبی
میرسالار رضوی
۱۴ بهمنماهِ ۱۳۹۸