دهم خرداد ماه ۱۳۹۳، یک سال از درگذشت حاج احمد حجاریان از مؤثرین حوزهی آموزش و المپیاد در ابران میگذرد. به همین مناسبت، در تاریخ پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۳ و ساعت ۱۸:۳۰ الی ۲۰ مراسمی برای یادبود آن بزرگوار در مسجد جامع شهرک غرب برگزار میشود.
آیریسک ضمن عرض تسلیت مجدد به کلیهی همکاران و خانوادهی معزز ایشان از عموم همکاران گرامی و فعال در حوزهی آموزش دعوت میکند در این مراسم حضور به هم رسانند که قطعا موجب تسلی خاطر بازماندگان نیز خواهد شد.
حرفی از جنس خاطره در ادامهی مطلب …
درست گفتهاند که پدرها هرگز نمیمیرند و یاد و نامشان همیشه و همهجا؛ همراه و پشتگرمی فرزندانشان است. درست یک سال از روزی که احمد حجاریان چهره در نقاب خاک کشید؛ گذشته است.
یادم نیست آن شب چه شد! مشغول نوشتن بودم که صدای پیامک گوشی، آرامش شبانگاهیام را به هم زد [همین هم شد که آخرسر، آن کتاب را تقدیم کردم به روح فقیدش]. معمولاً در این زمان از شب، کمتر پیامهای کاریام را مطالعه میکنم؛ اما صدای چند پیام متوالی وسوسهام کرد؛ پیامها را خواندم. باورم نمیشد!
متن پیام این بود: «انا لالله و انا الیه راجعون؛ لحظاتی پیش …»
در آن چند روز خیلی به گذشتهها فکر میکردم. انگار همین دیروز بود که برای اولین بار سنگینی دستش را بر شانهام احساس میکردم. ۱۰سال پیش بود که برای اولین بار در دبیرستان دیدمش. آن روز من دانشآموز بودم و او مدیری باصلابت [راستش را بخواهید بهزعم من هنوز هم هست با همان صلابت و کاریزمای همیشگیاش]! هرگز نمیدانم که بر ما چه گذشت در این چند سال؛ اما همواره بود! گاهی همین بودنهاست که مهم است. یک روز در کسوت مدیر، یک روز در کسوت دبیر، یک روز در کسوت مشاور، این آخرها هم در کسوت همکار. همین شد که در هنگام نوشتن این سطور هم نتوانستم با خودم کنار بیایم که بنویسم تقدیم به استاد، مدیر، دوست یا چه و چه …
اما اینها به آیریسک و المپیاد چه ربطی دارد؟
ما در ایران یاد گرفتهایم ناسپاسی را؛ یاد گرفتهایم پشت سر گذاشتن بزرگان را، خیلیهایمان شرط بزرگ شدن را در تخریب پیشکسوتان میبینیم. فکر میکنیم اگر کسی بزرگتر از ما باشد، جلوی رشد ما گرفته میشود! زیاد شنیدهایم که نباید پایمان را جلوی بزرگتر دراز کنیم اما اصلاً یادمان ندادهاند که چرا. احتمالاً این سخن سر آیزاک نیوتن را شنیدهاید که: «من بر شانهی غولهای علم ایستادم و جهان را بهتر نگریستم»
آن روز که نخستین بار نیوتون این جمله را گفت، شاید نمیدانست که روزگاری، در آیندهای نهچندان دور، خود او هم یکی از آن غولها خواهد شد و بزرگتر از همهی آنها. او متواضعانه این سخن را در موردِ تأثیری که از اندیشههای کپلر آلمانی، گالیلهی ایتالیایی و کپرنیک دانمارکی گرفته بود میگفت؛ و این بخت را در میانِ دانشمندانِ همعصرش داشت که پیش از مرگ مزدِ تلاشهایش را بگیرد، هرچند آنقدر نماند که نتیجهی ایدههای جاویدانش را بر انسان و تأثیری را که طرزِ فکرِ جدیدش برجهان گذاشته بود ببیند. آن روز نیوتون شاید نمیدانست که انسانِ آینده، او را بهعنوان برترین دانشمندِ تمامِ اعصار و قرون بر خواهد گزید؛ و بهحق که این جامه تنها برازندهی اوست!
اگر کمی تاریخ را ورق بزنیم؛ میبینیم که همیشه همینگونه بوده است! همیشه تاریخ تکرار میشود.
هرچند که تلاش برای تربیت دانشآموزان المپیادی تنها سابقهای به قدمت آموزش معاصر دارد؛ اما در همین سالها هم زیاد نبودهاند کسانی که به جد کمر به همت بسته باشند، آستینها را بالا بزنند و به قول خودمان از زمین خاکی تربیت دانشآموزان موفق و المپیادی را شروع کنند. نه اینکه برایشان مهم نباشد! همیشه تربیت دانشآموز خاص و المپیادی پیچیدهتر و حساستر از کار در سطح میانهی آموزشوپرورش کشور است. لزوماً باید خودت هم باهوش باشی [اگر نخواهیم از لغت نخبه استفاده کنیم] که بتوانی مکانیسم فکری دانشآموز نخبه را بفهمی؛ باید خاص باشی که بتوانی چند ده یا این اواخر چند صد المپیادی یا شبه المپیادی را زیر یک سقف نگهداری. باید خاص باشی که بتوانی حرف دل خیلی از آنها را بفهمی. باید خاص باشی که خیلیهایشان دوستت داشته باشند؛ آنهم از ته قلب!
مرحوم حاج احمد حجاریان کاشانی یکی از افرادی بود که نقش به سزایی در پیشرفت برنامهریزی در آموزشوپرورش ایران بازی کرد. تأسیس مدارس بسیار و بر عهده گرفتن مدیریت آموزشی بسیاری از ساختارهای موفق کشور توسط ایشان، گواهی بر این مدعاست. مجموعه مدارس تحت مدیریت وی نخستین مجموعههایی بودند که در مدارس غیرانتفاعی و نمونهدولتی تهران، در کنار مدارس سمپاد خوش درخشیدند و دانشآموزانی را تربیت کردند که گه گاه حتی باعث افتخار کشور هم میشدند.
البته قطعاً برنامهریزیهای اجرا شده در هر مجموعهای با سیاستهای کلی همان مجموعه هماهنگ است و شاید به مذاق همهی ما خوش نیاید. همانطور که شاید هم بسیاری از ما نقدهایی جدی بر سیستمهای تحت مدیریت ایشان وارد میکردیم؛ اما هرگز نباید از این نکته غافل شویم که تنها دیکتهی نانوشته است که خطا ندارد. در گذشت زمان بسیار چیزها تغییر میکند. ما خودمان شاهد و ناظر بودیم که اگر دست اجل مهلتش میداد شاید حرفهای نوی دیگری هم میزد، شاید خیلی از رشتهها را پنبه میکرد و شاید هم دغدغههایی میداشت از جنسهای دیگری!
شاید اینجا محل بحث در مورد شرایط آموزشی کشور نباشد اما چیزی که بر همگان واضح و مبرهن است؛ این نکته است که آن عزیز سفر کرده حق بزرگی بر سیستم آموزشی نوین ایران یا به قول خودش «صنعت آموزش کشور» دارد. همهی ما برایش طلب مغفرت میکنیم چراکه به نیت خیرش ایمان و باور داشتیم. برای بازماندگان هم آرزوی صبر و موفقیت داریم؛ امیدواریم با تلاشهای شبانهروزیشان حداقل بتوانند کسر کوچکی از خلأ وجودی ایشان را جبران کنند.
مرحوم احمد حجاریان در سال ۱۳۳۷ در یک خانواده متوسط در تهران به دنیا آمد. در دوران کودکی کار را بهصورت تفریحی در دوران تعطیلات تابستان دنبال میکرد.بعد از اتمام دوره دبیرستان در سال ۵۵ وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شدو در سال ۶۸ نیز فوقلیسانس مهندسی پلیمر را اخذ کرد. بهموازات تحصیل در دانشگاه وارد آموزشوپرورش شد. بعد از انقلاب در تأسیس امور تربیتی و مدارس نمونه دولتی نقش به سزایی ایفا کرد. در سال ۱۳۶۴ مدرسه رشد را پایهگذاری و بعد از آن هم، مدرسه غیرانتفاعی امام را دایر نمود. در سال ۱۳۷۲ وارد دبیرستان انرژیاتمی شد و طرح مدارس هماهنگ را به اجرا درآورد. وی سرانجام در سال ۱۳۹۲بر اثر ابتلا به بیماری سرطان، چشم از جهان فروبست؛ روحش شاد و یادش گرامی.
کامبیز خالقی
۷ خرداد ۱۳۹۳