نکتهای امیدوارکننده در المپیاد ادبی، اما ناامیدکننده دربارهٔ یک منبع(کتاب «مقدمات زبانشناسی»، اثر مهری باقری؛ از منابع المپیاد ادبی سال ۱۴۰۳)
قرار است از امسال، دانشآموزانی چند از پذیرفتهشدگان المپیاد ادبی به المپیاد جهانی زبانشناسی راه پیدا کنند. این اتفاقِ خوب و مبارکی است، چرا که ارتباطی با جهان خواهد بود در حوزهٔ علوم انسانی، و دانشآموزان المپیاد ادبی هم قدری انگیزهٔ المپیادهای علمی دیگر را برای راهیابی به مراحل جهانی تجربه خواهند کرد.
البته، زبانشناسی از ادبیات جداست و باید المپیاد کشوری جداگانهای داشته باشد، و ادبیات به علوم انسانی بسیار نزدیکتر است و زبانشناسی به علوم تجربی شباهت دارد؛ اما به هر حال، مرتبطترین المپیاد به رشتهٔ زبانشناسی همین ادبی است.
کتابی هم دربارهٔ زبانشناسی در میان منابع مرحلهٔ دوم المپیاد ادبی به چشم میخورد که بسیار خوشحالکننده است. چرا که دانشآموزان را با این علم آشنا میکند و بعدها ممکن است کسی به واسطهٔ علاقهای که در دورهٔ نوجوانی به این رشته پیدا کردهاست همان را پی بگیرد.
اما نکتهٔ ناامیدکننده اینجاست که کتاب منبعشده، متاسفانه کتابی است بدون ساختار، پر از بدفهمیهای اساسی دربارهٔ مفاهیم زبانشناسی، اصطلاحات قدیمی و نارایج، دستهبندیهای بیمورد و مطالب نامعتبر. تنها فایدهٔ کتاب این است که میتوان با آن به دانشآموزان نشان داد که یک کتاب چگونه میتواند ظاهراً علمی بنماید، اما مطالب آن سراسر نادرست باشد (در فرستهٔ بعدی چند اشتباه واضح و اساسی کتاب نشان داده خواهد شد تا خوانندگان این پیام هم دربارهٔ اعتبار آن قضاوت کنند). حتی اگر مطالب کتاب قدری نظاممند هم میبود، کهنگی این اثر اعتبار مطالبش را در سایهٔ تردید قرار میداد.
بهتر بود چه منبعی جایگزین شود؟
کتابهای معتبری در این زمینه ترجمه شدهاست و میتوانست منبع مناسبی باشد، مانند کتاب «نگاهی به زبان»، اثر جورج یول، ترجمهٔ نسرین حیدری. اما قابلدرک است که اولویت با آثار نویسندگان ایرانی باشد. در میان تالیفات زبانشناسان ایرانی، مقدماتی که در کتب محمدرضا باطنی مطرح شده بسیار مفیدتر و راهگشاتر است. (البته ایشان کتاب جامعی دربارهٔ زبانشناسی ندارند و مباحث متنوعی در آثارشان مطرح شده است).
کتاب «درآمدی بر زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی» از ابوالحسن نجفی نیز کتاب ساختارمندتر و بهتری است، اما همهٔ مباحث را در بر ندارد و رویکرد آن قدیمی است. البته که لازم نیست حتماً کتابی کامل و جامع به عنوان منبع معرفی شود، کتبی که موضوع محدودتری دارند هم، مانند «آواشناسی» مرحوم حقشناس، بسیار سودمند هستند.
از آنجا که زبانشناسی علمی بهروز و تازه است و همواره نظریات آن در تغییرند، معرفی کتابی تازهتر، که حاوی تحلیلهای بهروزتری باشد، مناسبتر مینماید. مثلاً فصلی از کتاب «صرف در نحو» نوشتهٔ دکتر مزدک انوشه، دانشآموزان را برای مواجهه با استدلالات علمی زبانشناختی آمادهتر میکند و نکات بحثبرانگیز و سلیقهای در آن یافت نمیشود.
در هر صورت، اگر بناست دانشآموزان با آمادگی حاصل از خواندن کتاب منبعشده به سراغ المپیاد جهانی زبانشناسی بروند، بهتر است دوباره تمام اطلاعات پایهٔ زبانشناسی را از منابع دیگر کسب کنند تا بلکه از این علم بهروز و مسائل آن عقب نیفتند.
چند نمونه از ایرادهایی که به کتاب وارد است:
۱. فصلبندیها و عنوانبندیهای نامنظم:
در فصلهای ابتدایی کتاب، هنگامی که ویژگیهای زبان بررسی میشود، ناگهان «محور جانشینی و تکواژ» مطرح میگردد که چطور میتوان تکواژ را، و سپس واج را، با استفاده از محور جانشینی تشخیص داد. در صورتی که هنوز اصلاً تعریف تکواژ و واج مطرح نشدهاست و خواننده اطلاعی ندارد با چه مبحثی مواجه است. این ایراد در جایهای دیگر هم به چشم میخورد (مثلا ص ۱۱۹، رابطهٔ هجا و تکواژ را پیش از تعریف تکواژ میگوید، و نهایتاً این دو واحد به هم مرتبط نیستند).
بخش سوم کتاب، با عنوان «اندامهای گویایی و اصوات زبانی» معرفی میشود و اولین مطلب آن «مکانیسم شُش» است. برای خواننده بسیار غریب است که بعد از خواندن مبحث تاریخ خط، ناگهان با «شُش» مواجه شود، در صورتی که نمیداند فصل پیشِرو دربارهٔ «آواشناسی» است و مکانیسم جریان هوا در این بحث میتواند مطرح شود.
جایگاه اشتباه راههای ساخت کلمه که ذیل معنیشناسی قرار گرفته (ص ۲۰۷) و باید در بخش صرف باشد هم از همین دست است.
۲. اصطلاحات قدیمی و ناکارآمد:
اصطلاح همخوانها (صامتها)ی «انقباضی» در کتابهای جدید دیده نمیشود و به این دسته از همخوانها «سایشی» میگویند. اصطلاح تکواژهای «پر» و «خالی» به جای «آزاد» و «وابسته» وجهیت و کاربردی ندارد. به جای اصطلاح بسیار رایج و مهم «اشتقاق» از «افزایش وند» استفاده کردهاند (بدون توضیح این که «وند» چیست).
۳. تعریفهای نادرست و غیرعلمی:
در تعریف ویژگی «تجزیهٔ دوگانهٔ زبان» نوشتهاند «یعنی زبان را دو بار میتوانیم تجزیه کنیم؛ یک بار به تکواژهای معنیدار و یک بار به واجهای بیمعنی»، درصورتی که این تعریف با برداشت اشتباه از واژهٔ «دوگانه» (یعنی دو بار!) حاصل شده است (در کتاب ابوالحسن نجفی هم این تعریف دیده میشود. میتوانید در کتاب جرج یول و یا در ویکیپدیا تعریف درست double articulation را ببینید.)
در توضیح همخوانهای «تفشی» گفتهاند «صدایی شبیه شرشر آب میدهد، صامتهای ش و ژ از این دسته هستند». مشخص است که این تعبیر را نمیتوان علمی دانست، و حتی از لحاظ عملی هم «ژ» صدای شرشر آب نمیدهد!
۴. تحلیلهای نادرست:
در بخش واجآرایی فارسی گفتهاند که در زبان فارسی، سه صامت در کنار هم قرار نمیگیرد (این نکتهایست صحیح) و به همین خاطر «لوستْر» را «لوستِر» تلفظ میکنیم. مثال دیگرشان این است:
داستایوفسکی ← داستایوسکی (صامت ف حذف شده تا سه صامت کنار هم قرار نگیرد)
اولاً، همخوان «ک» برای هجای بعدی است و در اینجا تنها ف و س کنار هم قرار دارند (داس/ تا/ یوفس/ کی)، پس قاعدهای نقض نشده. ثانیاً اصلا کسی نمیگوید «داستایوسکی»! یعنی نویسندهٔ محترم برای پدیدهای که اتفاق نمیافتد، دلیل نادرستی آوردهاند تا آن را توجیه کنند.
۵. نمودارها و جدولهای ناکارآمد:
در ص ۳۸ نموداری از ربط زبانشناسی تاریخی (درزمانی) و توصیفی (همزمانی) ارائه شده، که معلوم نیست چرا از AB – CD استفاده شده و خط زمانِ نمودار عمودی است و نمودار زبانشناسی همزمانی بر تاریخ عمود شدهاست (ص ۳۸). زبانشناسی همزمانی، نقطه و یا نقاط متصلی از نمودار درزمانی را میتواند دربربگیرد. در نهایت، اصلاً نیازی به نمودار وجود ندارد.
جدول ص ۱۱۰ هم احتمالاً نادرستترین جدولیست که در جهان علم میتوان ساخت. ردیفهای این جدول شامل «واکبر، بیواک، غنه» است. واکبری (که اصطلاح رایجش واکداری است) و بیواکی به هم مربوطاند و هر دو وضعیت حنجره را نشان میدهند. اما غنهای یا خیشومی بودن یک شیوهٔ تولید است، که هنگام تولید آوا هوا از بینی خارج شود.
ستونهای این جدول هم مخلوطیست از جایگاههای تولید و شیوههای تولید اولیه (و حتی ثانویه) که اصلاً نباید در کنار هم قرار گیرند، چرا که مواردی در هر دو دسته جای خواهند گرفت و جدول طرحشده چنین امکانی را نمیدهد.
***
ایرادهایی مانند موارد ذکرشده در کتاب فراوان است و از حوصلهٔ این نوشته بیرون است.
تنها بخش کتاب که مقداری سودمند میتواند باشد، بخش معرفی معیارهای صوری در زبانشناسی ساختگرای آمریکاییست، که البته در کتب دیگر هم یافت میشود.
بهراد بنایی
سرگروه المپیاد ادبی آیریسک
بهار ۱۴۰۳